به گزارش خبرگزاری «حوزه»، نشریه علمی-فرهنگی رهنامه پژوهش به تولید، جمع آوری و انتشار مطالب اختصاصی طلاب و فضلا می پردازد که در شماره های گوناگون به ارائه مطالب این نشریه خواهیم پرداخت.
* آشنایی با کلیات علم رجال | محمدکاظم رحمان ستایش
- اشاره
این نوشتار در مقدمه سه سوال اساسی که دانشهای حدیث باید به آن پاسخ دهند را بیان نموده و پاسخ به سوال، (آیا حدیث حاکی از سنت و گفتار و قول واقعی است؟) را بر عهده علم رجال میداند و سپس در فصل اول به نقش و تعریف علم رجال میپردازد. در فصل دوم شیوههای نگارش منابع رجالی را همچون تألیف براساس طبقات یا براساس جرح و تعدیل بیان نموده کتب تألیف شده از ابتدا تا زمان حاضر را براساس اعتبار و تاریخ در ۴ گروه اصول اولیه، اصول ثانویه، جوامع رجالی و کتب تحقیقی، معرفی مینماید. در فصل سوم نیز شیوه تحقیق رجالی سند به همراه مراحل چهارگانه (شناخت سند، تمییز مشترکات) آنها و نکات مربوط به هر کدام را توضیح میدهند و در ذیل مرحله آخر مبانی توثیق و الفاظ توثیق و توثیق علمی را شرح میدهند.
مقدمه
در دانش مصطلحالحدیث چنین بیان شده که سنت همان قول و فعل و تقریر معصوم و حدیث حکایت آن است. بدیهی است که سنت در صورت دستیابی به آن اصولاً قابل تشکیک نیست، اما اعتماد بر حکایت سنت، با توجه به گذشت چندین قرن و احتمالاتو شرایط قابل توجه هرعصر، دغدغههایی را برای کاربران حدیث در عصر حاضر به همراه دارد. در این میان دانشهای حدیثی باید به سه پرسش اساسی پاسخ گویند که عبارتاند از:
۱ـ آیا این حدیث صادر شده است؟ و به عبارت دیگر این حدیث حاکی سنت واقعی است؟ اگر این حدیث قول (گفتار) معصوم را حکایت میکند، واقعاً معصوم این مطلب را گفته است؟ یا اگر این حدیث فعل (کردار) معصوم را حکایت میکند، واقعاً معصوم این کار را کرده است؟
هم وضع و جعل حدیث در طول این قرنها زیاد بوده و هم اشتباه و خطای راویان را نمیتوان نادیده انگاشت و این دو در کنار بسیاری عوامل دیگر ضرورت این سؤال را تأکید میکنند. عالمان از این پرسش و دغدغه با عنوان «اصل صدور» یاد میکنند.
۲ـ آیا این حدیث بر فرض صدور برای بیان حکم واقعی در شرایطی معمولی صادر شده است یا آنکه این گفتار یا کردار در شرایط خاصی، همچون تقیه، ضرورت و امتحان و…، بوده که نمیتوان از آن حکم واقعی را استنباط کرد؟
در این پرسش دغدغه اصلی همان «جهت صدور» است. به بیان دیگر چه نکتهای در این گفتار یا کردار معصوم وجود دارد که احیاناً جزء شرایط خاص هستند؟
۳ـ معنی و مفهوم و مقصود از این حدیث چیست؟ دلالت آن چگونه است؟
این پرسش نهایی، کاربران حدیث را به مرحله استفاده و استناد به حدیث در دستیابی به محتوای آن میرساند. از این پرسش به «فقه الحدیث» یا «مبانی فهم حدیث» یا «اصل ظهور» یاد میکنند.
تمامی دانشهای حدیثی باید بهگونهای با حل این دغدغهها و پاسخ به این پرسشها مرتبط باشند.
* آشنایی با مفاهیم و کلیات رجال
- نقش دانش رجال
در دانشهای حدیثی متداول، وظیفه پاسخگویی به سؤال اوّل را غالباً بر عهده علم رجال گذاردهاند. به این ترتیب که مسلمانان از ابتدای نقل حدیث به حکم سیره عقلایی و اشارهائمه کوشیدند سلسله راویان حدیث را نقل کنند تا بر اساس میزان اعتماد بر آنان و اعتبار گفتارشان به صدور کلام معصوم اطمینان بیابند. از این رهگذر بخشی از حدیث تولید شد که به آن «سند» گویند و ذکر و بیان سند را «إسناد» نامیدند.
به این ترتیب که اگر با مطالعه دراحوال راوی دریافتند که او «عادل ضابط امامی» است روایتش را در صورت وجود سایر شرایط صحیح و اگر «امامی ممدوح» است روایتش را در صورت وجود سایر شرایط حسن و اگر «ثقه غیر امامی» است روایتش را در صورت وجود سایر شرایط موثّق دانستهاند. اما در صورتی که به این شناختهای سهگانه از راوی دست نیافته و یا دقیقاً خلاف آن را احراز کردهاند، روایت را ضعیف دانستهاند.
- تعریف دانش رجال
دانش رجال همان شناخت احوال راویان خبر واحد از نظر شخصی و از نظر وصف آنها، اعم از مدح یا قدح و آنچه که در مقام مدح و قدح قرار میگیرند است.
- شرح تعریف
- در این تعریف شناخت احوال راویان بهعنوان وظیفه اصلی دانش رجال مطرح شدهاست. مراد از «احوال»، خصوصیات فردی راوی در محدوده شناخت اعتبار اخبار اوست و تمامی احوال او را شامل نمیشود. برای مثال شیوه لباس پوشیدن، نژاد، زبان و خیلی از خصوصیات شخصی راوی، که در پذیرش یا رد روایاتش تأثیری ندارد، در دانش رجال مطرح نیست. اما اینکه او در چه دانشهایی توانایی داشته؟ کدام ائمه را ملاقات کرده؟ اساتید او چه کسانی هستند؟ شاگردانش چه کسانی هستند؟ آیا کتابهایش را معتبر میدانستهاند؟ خودش تا چه میزان مورد اعتماد بوده است؟ و مطالبی از این دست که در شناخت راوی دخالت دارد، داخل در دانش رجال است.
ـ در این تعریف شناخت راویان از دو ناحیه مورد توجه قرار گرفته است: «ذات» و «وصف»؛ یعنی شناخت شخص و شناخت حالات و اوصاف او. این نکته گویای آن است که دانش رجال دو وظیفه بر عهده دارد:
اول: تعیین هویت شخص راوی.
شناسایی اسمی و هویّتی راوی از طریق نام خودش و پدرش و انتساب او به قبیله یا شهر و کنیه او و…
دوم: تعیین میزان اعتبار وی از طریق اوصاف رجالیاش.
پس از تعیین دقیق شخص، نوبت به روشن شدن میزان اعتبار اخبار او میرسد.
این جریان را میتوانیم به قضاوتهای متداول در محاکم قضایی تشبیه کنیم که در احکام آنها ابتدا مشخصات دقیق خواهان و خوانده ذکر میشود، بهگونهای که وجه اشتراکی با دیگران نداشته و فرد حاکم یا محکوم مشخص شود و سپس حکم مقتضی توسط دادگاه صادر میشود.
در دانش رجال نیز ابتدا تشخیص هویت راوی بر اساس تمامی مشخصات، اعم از نام، کنیه، لقب و زمان و مکان زندگیاش انجام میشود و سپس احوال رجالی او را بررسی میکنند.
ـ در این تعریف وصف راوی به سه گونه بیان شده است. گاه برای راوی وصفهایی که نکات مثبتی را از راوی گویاست، ذکر شده است؛ این موارد را «مدح» گویند و گاه نکات منفی را درباره او میگویند که «قدح» شمرده میشود و گاه هیچگونه مدح و قدح رسمی در شرححال او وجود ندارد، بلکه مثلاً یک نکته تاریخی در شرححال راوی ذکر میشود، امّا با تحلیل همان نکته تاریخی میتوان آن را به مدح یا قدح ملحق ساخت.
دانش تاریخ هم در ارتباطی تنگاتنگ با دانش رجال قرار دارد. مطالعه تاریخ اسلام یا تاریخ تشیع، حدّاقل در چند قرن اول، بدون استفاده از منابع رجالی معتبر نخواهد بود. همچنان که مطالعات رجالی بدون اطلاعات تاریخی نیز در این دوره از دقت در مباحث خالی است. لذا این دو دانش در دادههایشان نوعی تعامل دارند.
گفتنی است در هر دانشی که حدیث نقشی داشته باشد دانش رجال هم بهعنوان دانشی که متکفل اثبات صدور یا عدم صدور حدیث است، نقش دارد.
بسیاری از مباحث تاریخ اسلام و تاریخ تشیع به اسنادی مستند هستند که از روایات استفاده میشود. اصولاًتاریخ در قرون اوّلیه به صورت روایت نقل شده و موجود است. در مواردی که نتوان از شرایط و قراین به وقوع واقعهای یا واقع نشدن آن اطمینان یافت بحث رجالی تعیینکننده خواهد بود.
- آشنایی با منابع رجالی شیعه
در تحقیق رجالی شناخت منابعی که میتوان اطلاعات رجالی از آنها استخراج کرد بسیار مهم است.
- انواع منابع رجالی
منابع رجالی با اغراض و انگیزههای مختلفی نوشته شدهاند و بر پایه هر یک از اهداف، نگارش کتاب تفاوتهای محتوایی و شکلی یافته است. اصلیترین شیوهها و انواع منابع مکتوب رجالی به شرح زیر است:
۱ـ تألیف بر اساس طبقات
این نوع منابع رجالی به دنبال گزارش طبقه راویان (قومٌ تقاربوا فی السن والاسناد) است. تعیین طبقه و محدوده زمانی و گاه مکانی راوی با معیارهای مختلفی انجام میپذیرد. در بین قدما طبقهبندی راویان بر اساس مصاحبت و معاصرت با هریک از ائمّه انجام میشده است؛ لذا در یک باب اصحاب پیامبر و در بابهای دیگر ذکری از آنها به میان نمیآورند. به این ترتیب ۱۲ باب به اصحاب (راویان) پیامبر و یازده معصوم اختصاص مییابد. در برخی از این منابع، یک باب هم به کسانی که از ائمه روایت ندارند اختصاص مییابد. که «باب من لم یرو عن واحد من الأئمه»یا به اختصار «باب من لم یرو عنهم» نامیده میشود. پس در مجموع سیزده باب طبقات راویان از ائمه و غیر ایشان را در بر خواهد داشت.
رجال برقی و رجال طوسی از مصادیق این نوع تألیف هستند.
۲ـ تألیف بر اساس فهرست مؤلفین و تألیفاتشان
این نوع منابع رجال به دنبال گزارش تألیفات و مؤلفین هستند. این تألیفات غالباً حدیثی است و مؤلفان آن در شمار راویان قرار میگیرند.
هرکس که بهنوعی در عالم کتاب و تألیف قرار بگیرد و نسخه یا کتابی داشته باشد در این نوع کتابها معرفی میشود.
در این نوع کتابها ترتیب نامها غالباً به صورت الفبایی ناقص است. به این ترتیب که در هریک از حروف الفبا برای هر نام که تعداد افراد آن زیاد باشد یک باب تنظیم میشود و در پایان آن حرف الفبا اسامی تک افراد را گزارش میکنند.
در این نوع کتابها نام همه راویان وجود ندارد و تنها صاحبان کتابها و دیگر منابع مکتوب ذکر شدهاند. در برابر نام هر راوی اطلاعاتی که به میزان اعتماد به مؤلف، نام کتابهایش و اسناد به کتب وی مربوط است ذکر میشود.
فهرستنویسی از اختصاصات شیعه است؛ چه آنکه در تاریخ حدیث شیعه تصریح شده است که تدوین حدیث از عصر پیامبر و امام علی(ع) آغاز شده و ادامه یافته است؛ بدین سان کتابهای بسیاری توسط اصحاب ائمه نوشته شد و در طول دوران ۳۰۰ ساله حضور ائمه اطهار بر تعداد آنها افزوده شد.
عالمان آن عصر ضرورت این نکته را احساس کردند که باید فهرستهایی از کتابهای خود و کتابهایی که اجازه نقل آنها را دارند و یا تمامی کتابهایی که میشناختهاند را تدوین کنند. از مهمترین فهرستها فهرست اسماء مصنفی الشیعه مشهور به رجال نجاشی و الفهرست شیخ طوسی است.
۳ـ تألیف بر اساس جرح و تعدیل
این نوع منابع رجالی به دنبال معرفی راویان قابل اعتماد و جداسازی آنها از راویان غیرقابل اعتماد هستند. این کتابها مطالبشان را در دو بخش ارائه میکنند. بخشی مربوط به کسانی که تعدیل شدهاند و بخشی مربوط به کسانی که جرح شدهاند.
این شیوه تألیف از این جهت که لیست ثقات و معتمدین را از لیست افراد ضعیف و غیر قابل اعتماد جدا میسازد، شاید جالب توجه باشد؛ همچنین کار اطلاعیابی سریع از برخی راویان را تا حدودی آسان میسازد و کاربرد آنها در ضمن موضوعات مختلف آسانتر میشود.
مهمترین تألیفات براساس این شیوه خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال تألیف علّامه حلی (م ۷۲۶ ق)است که از آن به رجال علّامه حلی هم تعبیر میشود و کتاب رجال ابن داود تألیف حسن بن علی تقیالدین ابن داود معاصر وی است.
۴ـ تألیف بر اساس حروف معجم
این نوع تألیف وظیفه ترتیب دادن اطلاعات رجالی در برابر نام هریک از راویان و کسانی که نامشان در منابع رجالی مهم آمده است را برعهده دارد. در این کتابها «نظام الفبایی کامل اسامی» اساسِ کتاب را تشکیل میدهد و در ذیل هر نام، تمامی اطلاعاتی که در مصادر مهم رجالی وجود دارد بیان میشود. جوامع رجالی مهم شیعه به این شیوه نگاشته شدهاند. حُسن اینگونه تألیفات در این است که استفادهکننده از کتاب به هیچگونه اطلاعات پیشینی نیاز ندارد. به بیان دیگر استفادهکننده، در بهرهگیری از منابع رجالی که با سه روش سابق تألیف شدهاند، به داشتن اطلاعاتی همچون اصحاب امام بودن یا نبودن، مؤلف بودن یا نبودن، مجروح بودن یا عادل بودن راوی نیاز دارد؛ در حالیکه در معجمها و جوامع رجالی تمامی اسامی به ترتیب الفبایی و بدون هیچ قیدی ذکر میشود و سپس اطلاعات فوق در ذیل نام او گزارش میشود. جوامع متداول رجالی بر همین اساس تألیف شدهاند؛ از جمله معجم رجال الحدیث آقای خویی.
از اولین دوره تألیفات رجالی تا عصر حاضر سیر تألیفات و نوع آنها از نظر تاریخی و همچنین اعتبار در چهار عنوان و گروه عمده قابل ارائه است:
الف: اصول اولیه
این گروه مشتمل بر شش کتاب است که دو کتاب از آنها به جهاتی محل بحث هستند و از این میان چهار کتاب دیگر بدون هیچ تردیدی از منابع اصلی رجالی محسوب میشوند. آنها به ترتیب تاریخی عبارتاند از:
۱ـ رجال برقی، تألیف احمد بن محمد بن خالد برقی (۲۸۴ یا ۲۹۰ ق)
این کتاب بر اساس طبقات تألیف شده و مدح و ذم در آن نادر است.
۲ـ رجال ابن غضائری، تألیف احمد بن حسین بن عبدالله غضائری (قرن ۵ ق)
این کتاب بر اساس معجم الفبایی نوشته شده و غالباً به بحث از راویان ضعیف پرداخته است؛ از این رو برخی آن را کتاب الضعفاء نامیدهاند.
۳ـ اختیار معرفهالرجال یا رجالکشی، تألیف شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق)
این کتاب روایاتی که درباره راویان بوده (اعم از منقول از معصوم یا اصحاب رجال ائمه) را گرد آورده و خود به اظهارنظر نپرداخته است.
۴ـ کتاب الرجال مشهور به رجال طوسی، تألیف شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق)
این کتاب بر اساس طبقات تألیف شده و ۱۳ باب دارد که در مجموع ۶۶ نام در آن ذکر شده است.
۵ـ الفهرست مشهور به رجال طوسی، تألیف شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق)
این کتاب، چنانکه از نامش پیداست، فهرست نام مؤلفان شیعه است که ۹۱۲ عنوان را ذکر کرده است.
۶ـ فهرست اسماء مصنفی الشیعه مشهور به رجال نجاشی، تألیف احمد بن علی بن عباس نجاشی (م ۴۵۰ ق)
این کتاب فهرست دقیقی از مؤلفان و تألیفات شیعه است که بالغ بر ۱۲۷۰ عنوان اصلی دارد و نام تعدادی هم به صورت ضمنی در آن آمده است. گذشته از دو کتاب اول، که در نسبت آنها به مؤلفانشان بحثهایی وجود دارد، چهار کتاب دیگر بهعنوان اصول چهارگانه رجالی شناخته میشوند. دلیل نامگذاری این کتابها به اصول اولیه آن است که در شناخت راویان، بهعنوان قدیمیترین و متقنترین منابع شناخته شده و دیگر منابع نیز به گفتههای ایشان به دید اعتبار و اعتماد و اصالت نگریستهاند.
ب: اصول ثانویه
در قرن هشتم هجری دو تن از عالمان بزرگ به تألیف همزمان دو کتاب رجالی اقدام کردند. خصوصیت مشترک این دو کتاب را میتوان اینگونه بیان کرد:
۱ـ هر دو کتاب به استناد اصول اولیه و همچنین استفاده از برخی منابع دیگر که در ضمن اصول اولیه گزارش شدهاند تألیف شده است. مثلاً رجال فضل بن شاذان یا عقیقی و… مصدر این کتابها بوده است و به همین سبب آنها را اصول ثانویه نامیدهاند.
۲ـ هر دو کتاب بر اساس شیوه تألیف جرح و تعدیل تألیف شدهاند. البته تفاوتی دقیق بین این دو کتاب در بخش اول وجود دارد که آن را توضیح خواهیم داد.
این دو کتاب عبارتاند از:
الف) خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، تألیف حسن بن یوسف بن مطهر حلی (۶۴۸ـ ۷۲۶ ق).
بخش اول کتاب به کسانی اختصاص یافته است که مورد اعتماد علّامه حلی بودهاند و از ۱۲۲۷ نفر یاد کرده است در بخش دوم به ضعفا و کسانی که حدیث آنها را رد یا توقف کرده پرداخته است که ۵۱۰ نفرند.
ب) رجال ابن داود حلی، تألیف حسن بن علی بن داود (قرن ۸ ق).
بخش اول کتاب به کسانی اختصاص یافته است که مدح دارند یا تضعیف ندارند (مهملین). در این بخش از ۱۷۴۴ نفر یاد شده است در بخش دوم ضعفا و کسانی که قدح دارند را آورده است که بالغ بر ۵۶۵ نفرند.
ج) جوامع رجالی
در قرن ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ هجری تألیفات رجالی شکل دیگری به خود گرفت. در این دوره کتابهایی تألیف شد که مطالب اصول اولیه و ثانویه را درباره هر راوی یکجا گرد میآورد. در تدوین این کتابهای جامع از شیوه معجم الفبایی استفاده شد. به این گروه از کتابها «جوامع رجالی» میگویند. رسالت مهم این کتابها تسهیل در استفاده از مطالب کتابهای اصول بود؛ چه آنکه هریک از اصول بهشیوهای تدوین شده بود که استفاده از آن در یافتن نام راوی مورد نظر با مشکلاتی رو به رو بود. اما گرد آمدن اطلاعات آن اصول در کتابهای جامع این مشکل را آسان کرد. البته جمع بین عبارات رجالیان قدیم و بیان اشتراک اسامی و تعارض اقوال هم در ضمن این کار انجام شد.
۱ـ منهجالمقال فی معرفه الرجال مشهور به رجال کبیر، تألیف میرزا محمد استرآبادی (م ۱۰۲۸ ق)
این کتاب جامعترین و مهمترین کتاب رجالی است که در دوره میانی تألیف شده است. مؤلف کتاب خود به دو تلخیص متوسط و کوچک از این کتاب اقدام کرده است. کتاب تلخیص المقال فی معرفه الرجال که از آن به «رجال وسیط» هم تعبیر میکنند و نیز توضیح المقال فی معرفه الرجال که به آن «رجال وجیز» هم میگویند.
۲ـ نقد الرجال فی معرفه الرجال، تألیف میر مصطفی تفرشی (قرن ۱۱)
مؤلف از شاگردان استرآبادی است و پس از دیدن کتاب استادش کاستیها و تطویلهایی را در آن مشاهده کرده و از این رو به رفع آنها همت گمارده است.
۳ـ مجمع الرجال، تألیف عنایتالله قُهپایی (م ۱۰۱۶ ق)
مؤلف در این کتاب، عیناً عبارات اصول اولیه را درباره هر راوی، در کنار هم نقل کرده و هیچگونه تصرفی از خودش در متن ندارد. وی تنها نظرات رجالی خود را در حاشیه نقل کرده است.
۴ـ جامع الرواه و ازاحه الاشتباهات عن الطرق والاسناد، تألیف محمد علی اردبیلی (قرن ۱۲)
نویسنده در این کتاب راویان کتب اربعه حدیثی را گرد آورده و شرححال آنها را از تلخیص المقال، یعنی رجال وسیط استرآبادی، و در موارد کمبود اطلاعات، از نقد الرجال گرد آورده است. وی اولین بار برای تعیین طبقه راویان از شیوه ذکر اساتید و شاگردان هر روای استفاده کرد و اینگونه اطلاعات را در اختیار کاربران کتابش قرار داد. از دیدگاه وی نه تنها این کار طبقه زمانی راوی را مشخص میکند، بلکه گاه میتواند راوی را از مجهول بودن خارج کند و نوعی مدح برای او به وجود آورد؛ مثلاً راوی را کثیر الروایه یا از مشایخ ثقات و… معرفی کند.
پس از این دوره اعتماد عالمان بر منهج المقال و نقد الرجال بیشتر بود و حواشی و تعلیقات بسیاری بر آنها زده شد تا آنکه در عصر حاضر سه کتاب دیگر ظهور کرد که هریک با خصوصیاتی مورد استناد و توجه قرار گرفت. از این سه کتاب بهعنوان جوامع رجالی معاصر یاد میکنیم.
۱ـ تنقیح المقال فی احوال الرجال، تألیف شیخ عبدالله مامقانی (م ۱۳۵۱ ق).
این کتاب جامعترین کتاب رجال شیعه و از نظر تتبع و وسعت اطلاعات نمونه است. در این کتاب نام ۱۶۳۰۷ شخص ذکر شده که بالاترین رقم از اسامی راویان در حوزه رجال است. علت زیاد بودن اسامی وجود بخشهایی از راویان اهل سنت از طبقه صحابه در این کتاب است. همچنان که وسعت منابع تنقیح المقال دایره اطلاعات آن را وسعت داده است. این کتاب از ۳۲ منبع شیعه و ۴ منبع سنی استفاده کرده است.
ب) الترجمه: در این عنوان شرححال رجالی راوی را آورده است.
ج) التمییز: در صورتی که نام راوی مشترک بوده، در این بخش قراین تشخیص راوی را ذکر کرده است.
مؤلف این کتاب را در طول یک سال تألیف کرده و دو سال نیز برای مراجعه مجدد به مطالب کتاب صرف کرده است. این کتاب در مجموع در طول سه سال تدوین شده است و این در حالی است که از کلمات مؤلف چنین استفاده میشود که پیش از تألیف این کتاب، تحقیقات رجالی عمیقی نداشته است. به هرحال تسریع در تألیف و عظمت این کار باعث بروز اشتباهات و خللهایی در این کتاب شده است که در عنوان کتاب بعدی تذکر میدهیم.
۲ـ قاموس الرجال، تألیف شیخ محمد تقی شوشتری (قرن ۱۴ ق)
مؤلف محقق این کتاب ضمن مطالعه تنقیح المقال اشکالاتی را مشاهده کرده و به حاشیه زدن بر مطالب کتاب پرداخته است. این حواشی در اکثر شرححالها دیده میشود. این مجموعه تعلیقات و حواشی پس از چندی بهگونهای شد که خود کتاب مستقلی را تشکیل داد. مؤلفْ، نام قاموس الرجال را برای این کتاب برگزید.
۳ـ معجم رجال الحدیث، تألیف آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خویی (قرن ۱۴ ق) بزرگترین جامع رجالی معاصر که با اصول دقیق علمی تألیف شده،کتاب معجم رجال الحدیث است.
- کارآمدیهای معجم رجال الحدیث
یکی از مشکلاتی که مراجعهکنندگان به منابع رجالی با آن مواجه بودهاند بر طرف کردن تمامی نیازها در بررسیهای سندی کتابهای روایی با مراجعه به منابع رجالی است؛ مثلاً وقتی در سند روایت به نام «احمد بن محمد» برخورد میکنند پس از مراجعه به اکثر منابع رجالی افراد زیادی را میبینند که به این نام شناخته میشوند و به دنبال این نام مشخصات دیگری هم برای آنها ذکر شده است؛ مثلاً: احمد بن محمد بن خالد، احمد بن محمد بن عیسی و احمد بن محمد العاصمی و… . تشخیص اینکه نامی که در کتاب روایی به آن برخورد کردهاند کدام یک از این اشخاص است، نکتهای مهم است. مرحوم آیت ا.. خویی(ره) با عنوان کردن اصل اسامیای که در اسناد روایات وجود دارند و اتکا نکردن به معلومات سابق مراجعهکننده، این مشکل را برطرف کرده است. با استفاده از این کتاب به راحتی میتوان هر نامی را که در سند روایت کتب اربعه هست به همان شکل در معجم رجال الحدیث یافت.
د: کتب تحقیقی
در چند قرن اخیر نوعی تألیفات رجالی ظهور کرد که در این تألیفات قواعد و ضوابط رجالی مورد بررسی و بحث قرار گرفت. در این کتابها بحث از یک یک راویان مورد نظر نیست، بلکه بحث از توثیقات عام، نیاز و تعریف علم رجال و امثال این مباحث مطرح شده است. گاهی نیز فواید و نکات متفرقهای را که بزرگان به آنها برخورد کردهاند در این نوع کتابها میتوان جستجو کرد.
این کتابها گاه با عنوان فوائد رجالیه و گاه با عنوان کلیات فی علم الرجال و امثال آنها شناخته میشوند. مهمترین این منابع عبارتاند از:
توضیح المقال فی الدرایه و الرجال، ملا علی کنی
سماء المقال فی علم الرجال، ابوالهدی کلباسی
الرسائل الرجالیه، ابوالمعالی کلباسی
الفوائدالرجالیه، شیخ مهدی کجوری شیرازی
کلیات فی علم الرجال، شیخ جعفر سبحانی
آشنایی با شیوه تحقیق رجال سند
برای آشنا شدن با تحقیق رجالی سند روایت، دو فعالیت اساسی باید صورت گیرد:
یکی شناخت دقیق سند و دیگری اعتباریابی راویان در آن سند. برای توضیح بیشتر این دو لازم است اهمیت موضوع در مثالی بیان شود:
کار رجالی در جرح و تعدیل راوی یا اعتبار سند همچون حکمی است که یک قاضی دربارهموضوع مورد اختلافی صادر میکند. همچنان که در صدور حکم عادلانه باید طرفهای درگیر به خوبی شناسایی شوند تا بتوان با توجه به زوایای قضیه حکم دقیقی کرد، در بررسی رجالی سند نیز این نکته حایز اهمیت است؛ از این رو ما بررسی سند را در چهار مرحله انجام میدهیم که سه مرحله اول آن در جهت شناخت سند و اجزای آن است و مرحله چهارم به اعتباریابی راویان اختصاص دارد.
این مراحل عبارتاند از:
۱ـ شناخت سند
۲ـ تمییز مشترکات
۳ـ توحید مختلفات
۴ـ توثیق و تضعیف
اینک هریک از مراحل فوق را به تفصیل شرح خواهیم داد.
۱ـ شناخت سند
در مواردی اسناد روایات به صورت کامل ذکر شده که در این موارد مشکل خاصی وجود ندارد، اما شیوه اختصار در اسناد در بین قدما متداول بوده است که این شیوهها باید شناسایی شوند تا در مقام صدور حکم مورد غفلت قرار نگیرند. اینک متداولترین نکات را درباره این موضوع تذکر میدهیم.
الف) تعلیق
تعلیق در اسناد به معنی وابسته بودن یا معلّق بودن سند به سندی دیگر یا متصل نبودن سند از ناحیه ابتدای سند (از طرف مؤلف کتاب) است. در موارد بسیاری نویسنده محدِّث ابتدای سندی را با اتکا به اینکه در سند یا اسناد قبلی بخشی از آن آمده حذف کرده است. مراجعهکننده به منابع روایی با توجه به مجموعه اسناد میتواند موارد اختصار را باز شناسد، امّا به جهت گزینشی عمل کردن در مراجعه به روایات گاهی این موارد مشکلزا خواهد شد. این شیوه اختصاری گاه با ذکر نکردن یک راوی و گاه دو راوی یا بیشتر اتفاق میافتد. مثال:
در کتاب کافی این اسناد به چشم می]ورد:
مثال اول:
علی بن إبراهیم، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن خالد، عن محمد بن سنان… محمد بن خالد، عن حمزه بن عبید، عن أسماعیل بن عباد… .
در این مثال حدیث دوم معلق بر اول است و دو نفر حدیث قبل در ابتدای این سند هم افزوده میشود.
ب) تحویل
این شیوه اختصار در سند به واسطه جمع کردن دو یا چند سند، که بخشی از آنها مشترک است، در یک سند ایجاد میشود. در مثالهای زیر دقت کنید تا با تحویل آشنا شوید:
۱ـ محمد بن الحسن و علی بن محمد، عن سهل بن زیاد…
این سند در واقع دو سند مشابه است؛ یکی «محمد بن الحسن عن سهل بن زیاد»و دیگری «علی بن محمد عن سهل بن زیاد».
۲ـ علی بن إبراهیم عن أبیه، و محمد بن إسماعیل عن الفضل بن شاذان جمیعاً، عن ابن أبی عمیر…
این سند عطف دو راوی بر دو راوی است و در آن «علی بن إبراهیم عن أبیه،عن ان أبی عمیر» و «محمد بن إسماعیل، عن الفضل بن شاذان،عن ابن أبی عمیر» با یکدیگر ترکیب شده است.
در این اسناد وجود «واو عاطفه» «و جمیعاً» قرینه شناخت تحویل است. البتّه گاه لفظ «جمیعاً» وجود ندارد؛ در این موارد تنها راه شناخت تحویل آشنایی با طبقات از طریق اسناد مشابه است. در اینگونه اسناد احراز اعتبار یکی از دو یا چند طریق کافی است و لازم نیست همه راویانی که نامشان در سند آمده معتبر باشند.
ج. شبه تعلیق
در تعریف تعلیق ذکر شده است که نباید لفظی خاص جایگزین اسامی روایانِ محذوف گردد. در برخی اسناد ابتدای سند به اتکای سند یا اسناد قبل حذف شده و به جای عبارت محذوف تعبیر «بهذا الإسناد» آمده که گویای حذف بخشی از ابتدای سند است. این نمونه به تعلیق شبیه است امّا تعلیق مصطلح نیست.
مانند:
عده من أصحابنا، عن أحمد بن محمد البرقی، عن أبیه، عن عبدالله بن المغیره و محمد بن سنان…
و بهذا الإسناد، عن أبیه، عن أحمد بن النضر…
در سند دوم با تعبیر «بهذا الإسناد»، مختصر شده و مراد از این عبارت« عده من أصحابنا عن احمد بن محمد البرقی» است.
د. ضمیر
در بسیاری از اسناد به جای ذکر اولین راوی در سند یا دومین و یا سومین راوی از ضمیر استفاده شده است. در شناخت افراد سند شناخت دقیق مرجع ضمیر، امری ضروری است. اما مشکل جدی آن است که همیشه مرجع ضمیر، نفر اول سند قبل نیست، بلکه، همچنانکه اشاره شد، احتمالات دیگری هم در مرجع ضمیر وجود دارد.
شیوه شناخت مرجع ضمیر استفاده از اسناد مشابه و تشابههای موجود در یک سند میباشد. در مثال زیر نمونههای این شیوه را ملاحظه کنید:
مثال اول:
محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد بن عیسی، عن علی بن الحکم…
عنه، عن أحمد بن محمد، عن الحسین بن سعید
مرجع ضمیر در این حدیث «محمد بن یحیی» است.
۲ـ تمییز مشترکات
مراد از مشترک نامی است که برای دو یا چند نفر ذکر شده است. شناخت مصداق اسامی مشترک در بررسی اسناد نقش مهمی دارد. مثلاً اگر عنوان «احمد بن محمد» در سندی بیاید، چند نفر به این نام وجود دارد و کدام یک ثقه و کدام ممدوح و کدام ضعیف است. باید در بررسی این سند مصداق شخص دقیقاً مشخص شود. برای علاج اشتراک ابتدا باید عامل آن را شناخت و سپس راه رفع اشتراک را یافت.
یکی از عوامل به وجود آمدن اشتراک، اختصار در اسناد است که در بسیاری از کتابها رخ داده و به اعتماد اسناد سابق، اشتراکی نبوده است.
مثال اول:
در کافی در دو سند پشت سر هم چنین آمده است:
علی بن إبراهیم بن هاشم قمی، عن أبیه، عن عمرو بن عثمان… .
علی، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر… .
با وجود سند اول، سند دوم مختصر شده و نام «علی»، بدون در نظر گرفتن این قرینه، بین گروهی از راویان مشترک است.
مثال دوم:
محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن علی بن الفضال… .
محمد، عن أحمد، عن ابن فضال… .
اختصار نام دو نفر از راویان اسامی مشترکی را به وجود آورده است.
برای شناخت و تمییز دقیق راویان مشترک باید از اسناد مشابه یا طبقات و قراین زمانی و مکانی و برخی خصوصیات دیگر، که میتواند وجه تمایز اشخاص باشد، استفاده کرد. مثلاً نام «احمد بن محمد»در اسناد کافی در سه طبقه قرار گرفته است:
اول: طبقه مشایخ کلینی؛ یعنی کلینی بدون واسطه از او نقل میکند که وی «احمد بن محمد عاصمی» است.
دوم: طبقه مشایخ مشایخ کلینی؛ یعنی کلینی با یک واسطه از او نقل میکند که وی بین «احمد بن محمد بن خالد برقی» و «احمد بن محمد بن عیسی» مردد است. در مواردی تصریح به نام آنها شده و در مواردی هم قابل تشخیص نیستند، اما به سبب وثاقت هر دوی آنها مشکلی پیش نمیآید.
سوم: طبقه مشایخ مشایخ مشایخ کلینی؛ یعنی کلینی با دو واسطه از او نقل میکند. مثل: «عده من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن أحمد بن محمد….» این مورد هم بین «احمد بن محمد بن خالد» و «احمد بن محمد بن عیسی» مردد است.
۳ـ توحید مختلفات
این مرحله بر عکس مرحله دوم است؛ به این معنی که اسامی در واقع نامهای مختلف یک نفر است. شناخت اسامی متعدد یک نفر از این جهت حایز اهمیت است که گاه در برخی اسامی توثیق راوی یا تضعیف وی ذکر شده است و در نام دیگرش هیچ مطلبی وجود ندارد (به اصطلاح مهمل است). بدیهی است عدم آشنایی با وحدت شخص با اسامی مختلف در بررسی سند، ما را دچار مشکل میکند.
مثلاً در اسناد کافی «أبو علی اشعری» در ابتدای اسناد ذکر شده و توثیقی ندارد، امّا پس از توجه به اینکه وی همان «محمد بن ادریس» است،که در ابتدای برخی دیگر از روایات آمده و توثیق دارد، مشکل توثیق ابوعلی اشعری هم حل میشود.
اثبات وحدت چند اسم، با توجه به اسناد مشابه امکانپذیر است.
۴ـ توثیق و تضعیف
پس از طی مراحل گذشته که در آن سند و راویان آن به صورت دقیق شناخته شدند، نوبت به تعیین وضعیت اعتباری سند، با مراجعه رجالی و شناخت یک یک راویان میرسد. در شناخت راوی چهار حالت تصور میشود که به این شرح است:
۱ـ مجهولالهویه
۲ـ معلومالحال
۳ـ مجهولالحا
۴ـ مهمل یا مسکوت
راوی معلومالحال یا توثیق دارد یا مدح و یا ذم و تضعیف. در صورتی که راوی معلومالحال باشد و یکی از اوصاف سهگانه فوق برای او ثابت شده باشد، روایتش معتبر است. اما افراد مهمل را تنها براساس برخی مبانی میتوان به روایاتشان عمل کرد.
اینک مبانی توثیق را بهعنوان پایه اعتبارگذاری اسناد مطرح میکنیم تا با شیوه بازیابی احادیث معتبر آشنا شوید.
- مبانی توثیق
توثیق یعنی ثقه شمردن و معتمد دانستن کسی یا چیزی؛ بدیهی است که معتمد بودن هر کس، نسبت به موضوع مورد اعتماد تفسیر میشود. معتمَد بودن راوی بر امکان اعتماد بر اخبار راوی مبتنی است. عدالت (در حد خبری آن) و نیز ضابط بودن او دو شرط اساسی در اعتماد به راوی شمرده میشود. اما ما چگونه میتوانیم براساس منابع و مصادر رجالی به این اعتماد دست یابیم؟
پاسخ به این پرسش مستلزم آن است که ابتدا انواع توثیق را بشناسیم و سپس به شرح مبانی در شناخت توثیقات بپردازیم.
توثیق را از این جهت که به نام شخص یا اشخاص خاصی ارتباط یافته توثیق خاص میگویند. مثلاً «زراره بن أعین ثِقَهٌ» یک توثیق خاص است؛ چه آنکه دقیقاً فردی که توثیق میشود مشخص شده است.
اما گاه توثیق به یک عنوان کلی تعلق میگیرد و پس از آن بر افراد راویان تطبیق داده میشود. مثلاً گفته میشود: «اساتید ابن ابی عمیر همه ثقه هستند» این یک عنوان کلی است و هر کس را که اثبات شود استاد ابن ابی عمیر بوده شامل میشود. این نوع توثیق را توثیق عام گویند.
هریک از این دو نوع توثیق دارای، مصادیق و مواردی هستند که اینک بر اساس مبانی آیتآلله خویی در مقدمه معجم رجال الحدیث ارائه میشود.
- توثیق خاص
پس از روشن شدن مفهوم توثیق خاص، مهمترین پرسش آن است که توثیق خاص راویان از چه کسانی پذیرفته است؟ مبانی معتبر در توثیق خاص آن است که باید یکی از اشخاص زیر توثیق کرده باشند:
۱ـ تصریح معصوم
در مواردی معصوم به صراحت توثیق یا تضعیف کرده است.
۲ـ تصریح یکی از بزرگان رجالی متقدم
چنانکه اشاره شد تحقیقات رجالی معاصر بر اسناد علمی موجود درباره راویان مبتنی است. در بین متقدمین روایاتی نیز به صورت خبر واحد وجود داشته که در آنها درباره راویان احادیث اظهار نظر شده است. این روایات را علاوه بر معصومین بسیاری از بزرگان معاصر با راویان نقل کردهاند. اصول اولیه رجالی اطلاعات خود را از این طریق به دست آورده و در کتابها ذکر کردهاند. بدیهی است که این منقولات، که از کتابهای اولیه اصحاب ائمه به کتابهای بعد و از آنها به کتابهای اصول اولیه منتقل شده است، به جهت استنادشان به خبر واحد و وجود دلیل بر اعتبار خبر واحد در موضوعات و احکام اعتبار مییابند. اما تقیید این بزرگان به متقدمین برای جهت خارج کردن آرای متأخران رجالی از دایره اعتبار است؛ چه آنکه کتابهای رجالی که پس از اصول اولیه تألیف شدند نظرات خاصی ارائه کردند که در اصول اولیه وجود نداشت و بر اساس اجتهاد و آرای شخصی مؤلفان آن بود و به خبرهای رسیده درباره راویان استناد نداشت. از این رو دلیلی بر اعتبار اجتهادات ایشان برای ما وجود ندارد.
۳ـ اجماع بر وثاقت
در صورتی که بر وثاقت یک راوی ادعای اتفاق وجود داشته باشد، به وثاقت وی حکم میشود، اگرچه اسامی توثیقکنندگان دقیقاً معلوم نباشد.
- الفاظ توثیق
پس از آشنایی با توثیقهای معتبر لازم است با الفاظ توثیق هم آشنا شویم. برخی از این الفاظ دلالتشان اتفاقی و مورد توافق همه است و برخی از آنها نیز مورد اختلاف است. بر این اساس، میتوان الفاظ مدح و توثیق را به چهار گروه تقسیم کرد:
گروه اول ـ الفاظی چون: عدل، ثِقَه، حجّه و فروعات و ترکیبات آنها، به اتفاق همه دلالت بر وثاقت دارند. به تعبیر دیگر مترادف با ثقه هستند.
گروه دوم ـ الفاظی چون: صحیح الحدیث، وجه، عین، شیخ، جلیلالقدر، عظیم المنزله، صدوق، مرضی، مشکور، زاهد و امثال آنها دلالتشان بر توثیق قطعی نیست. چه آنکه برخی از این تعبیرات عدالت را بیان میکند و ضبط را که شرط دیگر اعتماد به روایت میباشد، دلالت ندارد.
از این رو ترکیب و تأکید این الفاظ با الفاظ شبیه به خودشان، دلالت بر وثاقت را کامل میکند. مثلاً«وجه من وجوه الطائفه» یا «وجه عین» دلالتشان بر وثاقت تمام میشود.
گروه سوم ـ الفاظ مدح چون: فاضل، دیّن، سلیم الجنبه، محدث، حافظ، خاصی، صاحبالامام، معتمد الکتاب و… این الفاظ تنها گویای نکات مثبت در راوی است، که از آنها به مدح تعبیر میکنیم و روایت چنین راویای را حسن میگویند.
گروه سوم ـ الفاظی چون: له کتاب،له اصل، قاری، متکلم، … .
این الفاظ نه دلالت بر توثیق و نه مدح رجالی دارند. اگرچه که در مواردی بهعنوان قرینه، کارکردهای رجالی هم میتوانند داشته باشند.
- الفاظ تضعیف
الفاظ تضعیف را نیز میتوان به چند گروه تقسیم کرد:
گروه اول ـ الفاظی که نفی عدالت یا صدق میکنند مثل: لیس بعادل، لیس بصادق، لیس بمرضی، لیس بمشکور.
گروه دوم ـ ضعیف، ضعیف الحدیث، ساقط، متروک، لیس بشیء
گروه سوم ـ متهم بالکذب، متهم بالغلو، متعصّب، متهم، مُخلَّط، مختلط، غالٍ
گروه چهارم ـ کذّاب، وضّاع، ملعون، خبیث
این چهار گروه در این نکته که احادیث آنها اعتبار ندارند، مشترک میباشند، ولکن قطعاً خصوصیات الفاظ در بازشناسی متون روایات و احیاناً شناخت جعلی بودن حدیث مؤثر میباشد.
- توثیق عام
چنانکه اشاره شد، توثیق عام به توثیقاتی گفته میشود که یک عنوان کلی را توثیق میکند و آن عنوان کلی بر افراد و مصادیق تطبیق میشود.
عناوین بسیاری را بهعنوان توثیق عام ذکر کردهاند، لکن دراین مختصر ما بر مبنای آیتالله خویی در مقدمه معجم رجالالحدیث اکتفاء میکنیم و مستند توثیق را فقط ذکر میکنیم. اگرچه که مجال تحقیق در هریک از این توثیقات باز است و ما نیز در برخی از آنها با نظرات معجم رجال الحدیث مخالفیم.
۱ـ توثیق مشایخ علی بن ابراهیم قمی و راویانی که وی در تفسیر قمی از آنها نقل میکند و سند به یکی از معصومین میرسد.
مستند این توثیق، شهادت علی بن ابراهیم به وثاقت تمامی راویان احادیث اهل بیت در کتابش میباشد.[۱]
۲ـ توثیق مشایخ بدون واسطه جعفر بن محمد بن قولویه در کتاب کاملالزیارات.
مستند این توثیق عبارت ابن قولویه در مقدمه کتابش میباشد.
۳ـ توثیق مشایخ نجاشی صاحب کتاب رجال النجاشی.
مستند این توثیق چند عبارت در رجال نجاشی است که در آنها به دوری از افراد ضعیف تصریح میکند.
۴ـ توثیق خاندان ابو شعبه حلبی.
براساس شهادت نجاشی هر راویای که منسوب به خاندان ابو شعبه حلبی باشد ثقه میباشد. نجاشی این مطلب را در شرححال عبیدالله بن ابی شعبه حلبی آورده است.
۵ـ توثیق خاندان رّوّاسی.
مستند این توثیق تعبیر نجاشی در شرح حال محمد بن انس بن ابی ساره روّاسی است که میگوید:
ان بیت الروّاسی کلهم ثقات.[۲]
۶ـ مشایخ علی بن حسن طاطری در کتب فقهیاش.
مستند این توثیق کلام شیخ طوسی در کتاب الفهرست میباشد که طاطری (با آنکه فاسد مذهب بوده) کتابهای فقهیاش را از افراد موثوقٌّ به نقل کرده است.
پینوشتها
[۱]. وی در مقدمه تفسیرش میگوید: «و نحن ذاکرون و مخبرون بما ینتهی الینا و رواه مشایخنا و ثقاتنا عن الذین فرضالله طاعتهم. همچنان که توثیق علی بن ابراهیم برای یک یک راویان میتواند معتبر باشد، توثیق جمعی راویان کتابش هم معتبر خواهد بود.
[۲]. کامل الزیارات، ص 24